به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین محمد قطبی مدیرعامل خانه خلاق و نوآوری اشراق طی سخنانی در نشست ۱۵۰ دقیقه ای خود در سلسله وبینارهای درسگفتار«حکمرانی خلاق و دانشبنیان» که در محل خبرگزاری حوزه برگزار شد، اظهارکرد: درس گفتار خلاق و دانشبنیان را داریم چند جلسهای را پیش از این برگزار کردیم یکسری کلیاتی را پیرامون حکمرانی خلاق و دانشبنیان را ارایه کردیم که در اپلیکیشن مدرسه فناوری فانوس قابل دسترسی هست. امروز را وارد مبحث جدیدی از سلسله مباحثمان میشویم من سعی میکنم کلیات بحث را اینجا تقدیم کنم. این بحثی که امروز تقدیم شما میشود مقدمه سلسله مباحثی است که در آخر توضیحاتش را خواهم داد. در واقع طلیعه موضوعاتی است که ما در جلسات بعدی درس گفتار خواهیم داشت.
حاکمیت یعنی یک استمرار منطق و نظامواره در یک جامعه
اساساً وقتی بحث حکمرانی مطرح میشود، یعنی حاکمیت در یک جامعه با یک منطق و نظام واره مشخصی. امروزه به لحاظ پیشرفت تکنولوژی به لحاظ اتفاقات متعددی که در دنیا شکل میگیرد و تحولات دائماً لحظهای پیش میرود و سبک اداره کشورها و مدیریت کشورها و حاکمیت روزبروز دستخوش حوادث و بویژه فناوری نو میشود، لازم است حکمرانی متکی بر دو صفت خلاق و دانشبنیان باشد که در جلسات قبلی تا حدی سعی کردیم قصه خلاق و قصه دانشبنیان را توضیح بدهیم یک چند جلسهای را پیرامون هوش مصنوعی به عنوان یکی از مهمترین پیشرانهای حوزه حکمرانی وارد بحث شدیم و پیرامونش صحبت کردیم و دو، سه جلسهای هم پرداختیم به مبحث دانشبنیان چیستی و چگونگی دانشبنیان را در جلسات قبل پیش بردیم. امروز میخواهم بیشتر بپردازم به معیارهای دانشبنیانی در حوزه علوم انسانی. آنچه که امروز در کشور ما اتفاق افتاده در قصه دانشبنیان بیشتر تبادل ذهنی ما را میبرد به سمت فناوریهای سخت به لحاظ اینکه حدود ۲۴، ۲۵ سالی است که قصه دانشبنیانی و به تعبیری پارکهای علم و فناوری مراکز رشد و انکواتورها شروع به کار کرده و در کنار دانشگاهها و امروزه در همه کشور ما پارکهای فناوری داریم و شرکتهای مختلفی که در حوزه فن مهندسی کشاورزی، پزشکی چهار پنج سال است در سطح کشور اتفاقات خوبی رقم خورده سال ۹۵ زیستبوم شرکتهای خلاق توسط معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری ابلاغ شد و این مقدمهای شد برای اینکه حوزه صنایع خلاق هم وارد این قصه بشوند ولی متأسفانه تا این لحظهای که محضر شما بزرگواران هستیم موضوع علوم انسانی با ماهیت انسانی بودن این علم به طور جدی در حوزه دانشبنیانی به آن پرداخته نشده البته اگر شما مراجعه کنید به سایت دانشبنیان و فهرست شرکتها را ببینید در حوزه علوم انسانی هم چند شرکتی که توانستند اعتبارنامه دانشبنیان را بگیرند آنجا نام برده شده تعداد بسیار کمی فکر میکنم مجموعاً زیر ۱۰ شرکت باشد.
به طور جدی درحوزه دانش بنیانی علوم انسانی ورود نکرده ایم
ولی منطق اصلی در علوم انسانی که بخواهد یک شرکتی که کارش در حوزه علوم انسانی هست اعتبارنامه دانشبنیانی بگیرد منطق جدی هست که متأسفانه به طور جدی به آن نپرداختیم و ما آرام آرام وارد این بحث میشویم در ادامه این بحث ها ان شاء الله در جلسات آینده وارد معیارگذاری و شاخصگذاری هم خواهیم شد، ولی ناچاریم اول که بیشتر طلیعه بحثمان خواهد بود و در این جلسه به آن میپردازیم، اول باید وضعیت دانشبنیانی در شرایط موجود یعنی قوانین، مقررات و شرایط حاکم در دانشبنیانی فعلی را بررسی بکنیم بعداً ببینیم که علوم انسانی چقدر میتواند در این منطق وارد بشود.
علوم انسانی را اگر بخواهیم یک دستهبندی اولیه داشته باشیم در ۳ حوزه علوم عقلی، علوم نقلی و علوم اجتماعی میشود دستهبندی کرد یعنی همه اینها را ما علوم انسانی میدانیم البته بعضی از اینها میتواند یک صراحت دومی در آن حاکم باشد به عنوان علوم اسلامی مثل فقه و فلسفه و کلام و عقاید اینها از جنس علوم اسلامی است، ولی در مجموعه اینها علوم انسانی هستند. حالا تعریف علوم انسانی را من وارد نمیشوم. دایکیومنت های خوبی وجود دارد پروندههای علمی خیلی خوبی وجود دارد که میتوانید به آن مراجعه کنید و طبیعتاً قابل استفاده است و منطق علمی دقیقی در تعریف علوم انسانی داریم. از نظر علمی وقتی ما وارد پرونده این سه علم میشویم متدهای مختلفی حاکم بر این علوم است مثلاً در علوم عقلی روش علمی که میتواند یک گزاره عقلی را به ما بدهد روش استدلال است یعنی براساس منطق و استدلال دلیل میآوریم و یک گزاره به نتیجه میرسانیم و اثبات میکنیم در پهنه علوم عقلی متد و روش حاکم در عرصه علوم عقلی متد استدلال است که حالا منطق و فلسفه یک میدان بسیار بزرگ است شما با آن آشنایی دارید و دسترسی به متدهای این علم هم برای همه فراهم است.
وقتی وارد در پهنه علوم نقلی میشویم که قرآن و سنت و سیره حضرات معصومین (ع) هست، آنجا روش استنباط و متد علمی و روش علمی آنجا استدلال به معنای استدلال عقلی نیست خود استدلال عقلی هم میشود یک بخشی از روش، روش استنباط است یعنی ما در بحث های فقهی میرویم با دستگاه فقاهت با عقاید و اصول و معیارهایی که امروزه در اصول فقه داریم البته با کمک عقل با این دستگاه فقاهتی گزارههای خروجی حوزه علوم عقلی را استنباط میکنیم که یک فقیه کارش استنباط حکم است پس روش علمی در علوم عقلی با روش متدی و روشهای حاکم در علوم عقلی متفاوت شد، البته اینها به کمک همدیگر هم میآیند. در حوزه علوم اجتماعی باز یک پهنه دیگری دارد یک روش دیگری دارد و آن اینکه با روش پایش و پیمایش ما یک گزارهای را که نتیجه میرسانیم. مثلاً در روانشناسی وقتی که میگوییم که انسانها فرض بگیرید دستهبندی میکنیم درونگرا و برونگرا هستند بعد ویژگیهای درونگراها را برمیشماریم برونگراها را برمیشماریم یا در جامعهشناسی میگوییم جوامع به چند دسته تقسیم میشوند بعد ویژگیهایی برایش میآوریم و یکسری قواعد جامعهشناسی را استخراج میکنیم و ارائه میکنیم آنجا روشمان براساس پایش و پیمایش است نه براساس متدهای عقلی و استدلال عقلی است نه پایه اصلی استنباط؛ بله از استنباط استفاده میکنیم از روشهای عقلی هم استفاده میکنیم ولی متد اصلی در علوم اجتماعی پایش است یعنی ما یک جمعیتی را درنظر میکنیم آنها را بررسی میکنیم واکاوی اجتماعی انجام میدهیم به تعبیری رفتار انسان را یا شرایط انسان در جامعه را پایش میکنیم براساس الگوهای علمی تحلیل میکنیم و خروجی آن میشود گزارههایی که دستاورد علوم در حوزه اجتماعی محسوب میشود.
علوم انسانی در تمام عرصه حرف برای گفتن دارد
اینها را برای چه عرض کردم خدمت شما؟ برای اینکه وقتی ما میخواهیم بگوییم دانشبنیان در علوم انسانی یک تفاوتی دارد با دانشبنیان در علوم طبیعی. علوم طبیعی را در دو جلسه قبلی من مفصل به آن پرداختم که در علوم طبیعی ما پایه و اساس علوم تجربی بگوییم شاید واژه جامعهتری باشد آنجا اشاره کردیم آنجا آزمایش یعنی اینکه ما بسنجیم یک یافته علمی یا یک گزارهای را آن سنجش و سنجیدن و آزمایش نتیجه درواقع خروجی علمی به دست ما خواهد داد. اینجا متفاوت است در علوم تجربی وقتی وارد میشویم بویژه حالا با بیس علوم طبیعی مثلاً در حوزه فیزیک در حوزه شیمی چون وقتی میخواهید ثابت کنید که یک رنگ دوام چند ساله دارد در مقابل نور آفتاب خوب سنجش میکنید با ابزار دقیق این را میسنجید معیارها در علوم طبیعی معیارهایی که براساس ابزار دقیق شکل میگیرد تقریباً قالب دستاوردهایی که در دانشبنیان در حوزه فناوریهای سخت ادعا میشود روش استنباطش روش اثبات این ادعا و اینکه این ادعا درست است و ثابت کنیم براساس ابزار دقیق و متدهای کاملاً تجربی و آزمایشی و سنجشی هست اما وقتی وارد پهنه علوم انسانی میشویم یک پهنه بسیار بزرگی داریم.
من در اینجا در واقع یک دورنمایی از قانون را آوردم که براساس قانون امروز کشور ما اگر قرار باشد ما یک شرکت علوم انسانی شرکتی که در حوزه اقتصاد در حوزه مدیریت در حوزه حقوق جامعهشناسی روانشناسی بحثهای فرهنگی بحثهای اجتماعی یا بحثهای مذهبی اینها پهنه علوم انسانی هست علوم تربیتی روانشناسی جامعهشناسی حقوق مدیریت اقتصاد اینها اضلاع علوم انسانی است اگر در این اضلاع کسی دارد کاری انجام میدهد و میخواهد بگوید من دانشبنیان میخواهم بشوم براساس مقرراتی که امروز در کشور ما حاکم هست باید این چهار شرط را داشته باشد که حالا من به تفصیل بعداً روشهای دستیابی به این چهار شرط را اشاره خواهم کرد.
شرط اول این است که دارای نوآوری و خلاقیت باشد حالا جلوتر که میرویم یک مقداری به صورت مصداقی خلاقیت و نوآوری را توضیح خواهم داد. دوم اینکه یک چالش یا یک مسئلهای را حل بکند که البته اینجا میتوانیم بجای حل چالش بگوییم یک ارزش افزودهای را به جامعه اضافه میکند همیشه به معنای حل مسئله و حل چالش نیست گاهی وقتها یک ارزش افزودهای و آورده جدیدی را ارایه میکند. سوم روشمند و براساس متد علمی باشد که در علوم انسانی گفتیم اگر پایهاش علوم عقلی است متدش استدلال است اگر پایهای علوم نقلی باشد متدش استنباط است و دستگاه استنباط دارد اگر پایهاش علوم اجتماعی باشد روش و متدش درواقع پایش و پیمایش هست. و چهارم اینکه قابل تجاریسازی باشد یعنی تبدیل بشود به یک محصول یا خدمتی که بتواند در جامعه به تابآوری و سودآوری برسد یعنی وارد بازار و پهنه بازار بشود.
اگر ما بتوانیم یک کاری که خاستگاه علوم انسانی دارد همین رشتههایی که اشاره کردم مدیریت اقتصاد، حقوق، تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی، علوم تربیتی بحثهای اسلامی مثل کلام، فلسفه، فقه ادبیات اینها عرصههای علوم انسانی است اگر ما بتوانیم یک کاری در این منظومه انجام بدهیم که این چهار شرط در آن وجود داشته باشد: ۱. نوآورد باشد یعنی متفاوت باشد با کارهایی که پیشتر انجام دادند یک ارزش افزوده جدید دارد یک چالش یا مسئلهای را حل میکند یا نیازی را تأمین میکند سوم اینکه روشمند است یعنی روش استدلال یا استنباط یا پایش را عملاً به صورت منطقی طی کرده و بتواند تجاریسازی شود این را میگوییم یک کار دانشبنیان. خوب وقتی این را میگوییم یک کار دانشبنیان باید ما الآن یک به تعبیری آزمایشگاه علوم انسانی لازم داریم که از اینجا به بعد وارد متد میشویم وارد روشهای استدلال و روشهای اثبات اینکه این ادعایی که من دارم دانشبنیان هست وارد این فضا میشویم.
یک مثال بزنم بعد این مثال را پیش ببریم، ببینید وقتی من ادعا میکنم که یک آوردهای دارم که این آورده یک روش علمی در حوزه تربیت است که به طور مثال اگر مثلاً بچهها را از سن ۲ سالگی تا سن ۵ سالگی با این متد و روش ما پیش ببریم فرهنگشان را تربیتشان را آنچه یاد میگیرند بر این اساس این روش محقق بکنیم به طور مثال ادعا میکنیم دیگر میگوییم این فردی که از این روش و متد تربیتی استفاده بکنیم برای آن خروجیاش این میشود که مثلاً در حوزه بحثهای مذهبی علاقه مند است به نماز و نمازش را دقیقتر درست تر بهتر با باور و با طینت قلب میخواند یا در حوزه حجاب بگوییم یک مدلی آوردیم که این بچهها براساس این مدل رشد بکنند از نظر حجاب باور قطعی و باور برتر و بهتری نسبت به حجاب دارند تا اینجا ما یک ادعا کردیم یعنی میگوییم یک مدلی را من دارم ارائه میکنم این مدل نوآورانه است پیشتر کسی مطرح نکرده بعد کارهای فرهنگی پیرامون حجاب خیلی انجام دادیم ولی اینکه من ادعا کنم که شما فرزندتان را از سن ۲ سالگی تحویل من بدهیم من براساس متد آموزشی که با آن کار میکنم تا سن ۵ سالگی کاری میکنم که این فرد باورش نسبت به حجاب بالای مثلاً ۹۰% باشد این یک ادعا جدید و حرف تازه است یک ارزشآفرینی جدید است من یک چنین ادعایی را دارم ارائه میکنم خوب این ادعای من اگر این ۴ شرط در آن باشد میتواند به عنوان یک شرکت دانشبنیان در کشور ما اعتبار پیدا بکند.
شرط اول اینکه نوآورانه باشد خوب ادعایمان این است که نوآورانه است دیگر یک حرف تازه دارم میزنم. دوم روشمند باشد خوب در مورد روشمندی باید اثبات کنم که این منطقی که من چیدم چون در حوزه علوم تربیتی و علوم انسانی است باید براساس پایش و پیمایش اثبات کنم یعنی بیایم مثلاً دو گروه را در نظر بگیریم یک گروه آزمون یک گروه شاهد گروه آزمون مثلاً ۱۰۰ نفر کودک ۲ ساله گروه شاهد هم ۱۰۰ نفر از طرف دیگر بعد روی گروه شاهد هیچ اقدام تربیتی خاصی براساس این مدل انجام نمیدهیم این گروه آزمون مدلمان را در آن پیاده میکنیم بعد مقایسه میکنیم که ببین اینهایی که ما برایشان این کار را انجام دادیم مثلاً باورشان الآن از نظر سنجشی بالای ۹۰% است آنها مثلاً پایینتر است حالا ممکن است آنها هم یک درصد بالایی باشد خوب باشد ولی مدل من اینها را مثلاً رسانده اثبات میکند به این. این روش علمی است پایش و پیمایش من است یعنی براساس یک پایهلود براساس یک منطق علمی این را اثبات میکنم حرفم نوآور است منطق علمی دارد میتواند به سودآوری برسد یعنی همین کار را اگر من در جامعه انجام بدهم مابهازایش تجاری میشود و پول پرداخت میشود و یک چالش را حل کردم یک مسئله و دغدغهای که امروزه در حوزه تربیت مردم واقعاً درگیر هستند یعنی تمام کسانی که فرزند دارند نگران آینده فرزندشان هستند که بالاخره من چکار کنم که فرزندم باورمند باشد نسبت به پوشش و حجاب و چادر خوب اگر کسی مدلی بیاورد من حاضرم عددی را پرداخت کنم بیاید در آن مدل آموزشی را انجام دهد و مطمئن باشم که میرساند به یک حد بالایی حالا اینکه میرساند ۱۰۰% در حوزه علوم انسانی اصلاً معنا ندارد.
اما در حوزه علوم طبیعی شما میتوانید بگویید ۱۰۰% شما میتوانیم بگویید اگر این کار را انجام بدهید این اتفاق میافتد چون آنجا بیسش طبیعت است شما ثابت میکنید که آب در دمای ۱۰۰ درجه به جوش میآید در همه دنیا این اتفاق میافتد ۱۰۰% است اما در حوزه انسانی چون هزاران مؤلف دینی دیگر هم اثر میگذارد ما تضمین بالای مثلاً ۶۰%، ۷۰%، ۸۰% را میگوییم بیس علمی و تضمین ۱۰۰% عملاً در حوزه انسانی امکان ندارد البته در حوزه اقتصاد در حوزه حقوق در حوزه مدیریت راحتتر میشود تضمین داد مثلاً در حوزه مدیریت شما میگویید اگر با چنین مدل برنامهریزی شما پیش بروید سیستم ارزیابیتان سیستم هوشمند خواهد بود و ثابت میکنید یا در مدلهای حسابداری الآن شما ببینید نرمافزارهای حسابداری خوب خیلی راحت میگوید مثلاً من با این مدل حسابداری مثلاً تمام نیازهای امور حسابداری و محاسبات شما را ۱۰۰% بدون مثلاً ذرهای ردخور به دست میآورم خوب این هم دانشبنیان است ولی این از جنس درست است از جنس انسانی است ولی نزدیک به جنس علوم تجربی است در حوزههای تربیت جامعهشناسی روانشناسی اینها خیلی متفاوت است با این مدل پارامتریک کردن و قابل سنجش کردن در حوزههای علوم انسانی کار را سختتر میکند.
وقتی در مهارتی تجربه کسب کنیم، بسیاری از چالش ها رفع می شود
اگر این بتواند مثلاً چادر را خوب طراحی کند بدوزد یعنی چادر را میداند چیست یا چادر اگر بتواند خوب سرش کند و سوار ماشین شود و پیاده شود و چادر را از سرش سُر نخورد یعنی اینکه این به یک مهارت چادرپوشی رسیده است حالا ما داریم در اینجا مثال در مهارت پیش میبریم شاید باور اگر میخواهید ایجاد کنید قطعاً عمیقتر است و راهکارهایتان خیلی پیچیدهتر از اینهاست باور ولی خوب میتواند یک بخشی از باور اینکه این در حوزه پوشیدن چادر مهارتهای چادرپوشی را یاد بگیرد در حوزه اثبات عملکرد در مدل ریاضی دارید بعد بررسی به نمونه آزمایشگاهی محصولتان را در یک نمونه آزمایشگاهی بدست بیاورید حالا مثالهای متعددی در اینجا میشود زد همینطور مسیر را پیش میبرید دسترسی به نمونه آزمایشگاه مهارت در محیطی که به محیط عملکرد واقعی شباهت دارد یعنی شما میبرید در یک فرض بگیرید محیط کوچک که بچههای خردسال زندگی میکنند بچههای کودک زندگی میکنند شما آنجا مدل تمرین و تجربه تان را یا مدل یادگیریتان را پیاده میکنید و بازخورد میگیرید که این را میگویید پایلود و آزمایش. بعد دسترسی به نمونه اولیه کارآمد در محیطی که با محیط واقعی شباهت بیشتری دارد یعنی شما میروید کف جامعه در پنجم شما مثلاً میآیید در بچهتان تست میکنید این محیط، محیط واقعی جامعه نیست محیط درواقع منحصر به زندگی شماست اما اگر رفتید در ۱۰ مهدکودک و این را تست کردید شما وارد محیط واقعی که شباهت با محیط واقعی دارد بعد اگر رفتید در نمونه آماری ۵۰۰ کودک در یک شهری یا در چند شهر این را تست کردید وارد محیط واقعاً واقعی شدید نه شبهواقعی. بعد افزایش مقیاس تولید است دیگر محصولتان عملاً جواب داده است میروید در خط تولید حالا خدمت است میروید در خط ارائه تأمینی یا محصول است میروید در خط تولید و تکثیر و دیگر عملاً راهاندازی میکنید سیستم را این ۲ اسلایدی که اینجا آمد یعنی TRL و MRL ۲ تا از سوالهای ما را جواب میدهیم گفتیم که خلاقیت و نوآوری باشد که برایش این محدوده را آوردیم اینکه بتواند یک چالشی را حل کند و تجاریسازی بشود هم اسلاید حل مسئله و تجاری شدن آوردیم در مورد قصه روش علمی آن ابتدا عرض کردم خدمت شما که روشهای علمی یا استدلال است یا استنباط است یا پایش است.
فرایند ترجمه ارزشهای علوم انسانی به مدلهای فناورانه
ما الآن آن چهار تا شرطی که لازم داشت را در محصولمان بتوانیم با این روش متعددی که اینجا اشاره شد، اثبات کنیم یک کار دانشبنیانی در حوزه علوم انسانی انجام میدهیم. اما نکتهای که میخواهم اشاره کنم و بحثم تمام این است که مهمترین مسئله را عرض کردم، فرایند ترجمه ارزشهای علوم انسانی به مدلهای فناورانه است. همه بحث اینجاست، که ما چطور ارزشها، -ارزشها که میگوییم بحثهای اعتقادی در آن هست بحثهای اخلاقی در آن هست بحثهای فقهی در آن هست تاریخی روانشناسی جامعهشناختی رفتاری فرهنگی همه این پهنهها را دربر میگیرد. مثلاً یک ارزش اجتماعی داریم به نام سلام کردن یک ارزش فرهنگی در حوزه علوم انسانی داریم به نام مثلاً اخلاق خوب تعامل خوب تعاون همفکری هماندیشی همیاری همدلی اینها ارزشهای فرهنگی است - را در مدلهای فناورانه ارایه بکنیم این اصل بحث ما بود که از اینجا به بعد وارد این فضا بشویم آنچه که در اسلایدهای قبلی عرض شد وضعیت امروز داوری دانشبنیان در حوزه علوم انسانی است. ما میخواهیم یک کار جدیدی ارایه کنیم یک حرف تازهای بزنیم من ارجاع میدهم به کتاب مفاتیحالحیاه حضرت آیتالله جوادی آملی حفظه الله تعالی خوب حضرت آیتالله جوادی آملی یک شخصیتی که هم در بعد فقهی فقیه هستند هم فلسفی هم قرآنی و جامعه درواقع علوم مختلف یعنی یک شخصیتی قابل اعتماد و استناد و حجت برای ماست.
البته این بحثی که من میخواهم الآن عرض کنم خدمت در منابع دیگر هم دیدهام ردپاهای خوبی دارد، ولی چون رده آنها چون فضلا هست و پایینتر بود من آمدهام اینجا استناد میکنم به قله آن مباحثی که من دیدهام حالا شاید در مستندات بزرگان دیگر هم در تاریخ بشود پیدا کرد من دیگر واکاوی بیشتر انجام ندادم. در مفاتیحالحیاه فصل اول تمهید فکر میکنم نهم شاید آخرین تمهید فصل اول کتاب مفاتیحالحیاه باشد حضرت آیتالله جوادی آملی یک مطلبی را اشاره میکنند خیلی زیبا البته مثالهایی که الآن میآورم بعضیهایش را جاهای دیگر از ایشان من شنیدم ولی از ایشان شنیدم آنجا ایشان مطرح میکنند که ما ۲ نوع اجتهاد داریم: یک اجتهاد نوع اول با همین عنوان یک اجتهاد نوع دوم. حالا جای دیگری داریم یکی از فضلا حالا بعداً که در درس بعدی مستندش را خواهم آورد بجای نوع اول و نوع دوم مثلاً میگویند اجتهاد تبیینی اجتهاد تدبیری عناوین مختلف است ولی حضرت جوادی آملی فرمودند که ما دو نوع اجتهاد داریم اجتهاد نوع اول اجتهاد نوع دوم. اجتهاد نوع اول فرایند اثبات "ما امرالله به" است فرایند استنباط ما امرالله به. کاری که امروز فقهای بزرگوار انجام میدهند فقیه چیست؟ فقیه میآیند براساس اصول و قواعد و متد و روش و دستگاهی که به عنوان دستگاه فقاهت از آن یاد میکنیم واکاوی میکند بحث میکند مطالعه میکند استنباط میکند "ما امرالله به" را یعنی میگوید خداوند امر کرده نماز را اینگونه بخوانیم اگر وضو این مشکل را پیدا کرد این کار را انجام بده آنچه خدا به آن امر کرده یعنی ما امرالله به را استنباط میکند و ارائه میکند این کار فقیه در واقع که علمای بزرگ در طول تاریخ تشیع این زحمت را کشیدهاند و انصافاً هم خدمات شایسته و بزرگی را در تاریخ بشریت علمای بزرگ ارائه کردند.
اجتهاد نوع دوم و کارکرد های آن
اجتهاد نوع دوم کارش چیست که من چون حضرت آیتالله جوادی آملی از واژه اجتهاد استفاده کردند جرأت میکنم اینجا کلمه اجتهاد را بیاوریم والا شاید به این صراحت هم جرأت نمیکردم این کلمه را استفاده کنم ولی به هر حال ایشان استفاده کردند و درست است و به نظر من واژه دقیقی هست. اجتهاد نوع دوم فرایند امتثال ما امرالله به است اینکه من بله اینکه خداوند چنین دستوری داده است در اجتهاد نوع اول به دست میآید اینکه این دستور خدا را چگونه در جامعه محقق کنیم نه امتثال فردی امتثال یعنی استقرار در جامعه استقرار بدهیم این میشود اجتهاد نوع دوم. حالا چند تا مثال بعضی در همان کتاب است بعضی در جای دیگر از حضرت آیتالله جوادی آملی من مثال میزنم چون مثال آوردند شاید من مثال بیاورم. مثلاً میفرمایند که در نوع اول ما به این میرسیم در اجتهاد نوع اول به این میرسیم که خداوند ظلمستیزی و استکبارستیزی را یک شاخص آورده است هم صراحت آیه قرآن داریم که اشدا و علی الکفار و هم سیره بر سنت حضرات معصومین و کاملاً برای ما امروزه اثبات شده است که امروزه استنباط کردهاند که علما و فقها که باید در برابر استکبار مقاومت کنیم و نشان بدهیم که ما با استکبار میانه درست و خوبی نداریم. خوب این استنباط ما امرالله به است.
بعد این را وقتی میخواهید در جامعه محقق بکنید، یک لبه جنگ است که حالا میگوییم یک عدهای میروند جنگ با استکبار میجنگند بقیه مردم اگر قرار باشد این ما امرالله به را امتثال کنند چگونه باید امتثال کنند؟ وقتی یک مدلی تحقق پیدا میکند که مثالی که ایشان میزنند مثال زیبایی است مثل روز قدس یعنی تعیین و تعریف و تعبیر یک مدلی به نام روز قدس مدل است به عنوان یک روز به آن نگاه نکنید به عنوان یک مدل. یک مدلی که یکپارچه در کل دنیا همه مردم چه آنهایی که در صف جنگند و لباس رزم پوشیدهاند چه آنهایی که اصلاً در عمرشان صحنه جنگ را ندیدهاند زن بچه بزرگ پیرمرد پیرزن کسانی که حتی جهاد به معنای حضور در میدان هم اصلاً تکلیف ندارند مریضند پیرمردند پیرزنند ولی در یک صحنه بزرگ اجتماعی حضور پیدا میکنند و نشان میدهند که ما با اسرائیل مشکل داریم ما با آمریکا مشکل داریم این یک مدل است این مدل طراحی و استقرارش اجتهاد نوع دوم است یعنی امتثال ما امرالله به است. من این فرایند را اسمش را گذاشتم قواعد الامتثال و مناهج الاقامه یکسری قواعدی دارد این امتثال و منجر میشود به مناهج اقامه یعنی روشهایی که بتوانیم ما دین را فرهنگ را در جامعه اقامه کنیم.
کل بحث ما در اینکه میگوییم باید ارزشها تبدیل به فناوری بشود اینجاست که من چگونه یک ارزشی که ما امرالله به بدست آوردهام حالا اینجا ما امرالله به در حوزه علوم حوزوی و اسلامی است شما این را باید تعمیم میدهید به حوزه علوم انسانی تعمیم بدهید به حوزه مدیریت و اقتصاد و اینها هم تعمیم بدهید. مدلهای ما فراگیر است حالا آن ۱۰، ۱۲ روش و مناهجی که اشاره میکنیم فراگیر است، ولی جنس مثالهای ما بیشتر اسلامی و ارزشهای دینی خواهد بود خوب اینجا مدل روز قدس یک مدلی شد برای تجلی و ظهور و بروز یک ارزش فرهنگی. مثال دیگر در ما امرالله به بزرگان دین ما استخراج کردند استنباط کردند بدست آوردند که خداوند یک تکلیفی برای انسان دارد و آن احترام به طبیعت است حفظ طبیعت است احترام و حفظ طبیعت است صیانت از طبیعت.
این تجلی میخواهد تبدیل به یک مدل فناورانه فراگیر باید شود باز مثالی که حضرت آیتالله جوادی آملی میزنند اینکه ما میآییم یک روزی را به عنوان روز درختکاری نامگذاری میکنیم این تجلی عینیت خارجی است و این دو تا مثال بیشتر به معنای روز پیدا کرد من الآن چند تا مثال دیگر میزنم به محضرتان و بحثم تمام بقیه را ارجاع میدهیم ان شاءالله جلسات بعدی میتوانیم دانه دانه این ۱۰، ۱۲ تا حالتی که به اصطلاحاً من میگوییم مناهج الاقامه روشهایی است که اصطلاحاً تبدیل ارزش به فناوری فرهنگی است را ورود میکنیم مثالهای متعددی میزنیم و بحث میکنیم.
یک ارزش را من مثال بزنم که در واقع یک مثال دونه درشت را فعلاً دم دست داشته باشیم بقیه در جلسات بعدی. یک ارزشی داریم در اسلام به نام قرض دادن. خوب در قرآن آیات متعددی داریم اصلاً تا حدی که خدا میگوید که اگر قرض دادید به کسی گویی که به من قرض دادید یقرض الله به خدا قرض دادید اینقدر ارزش دارد و اهمیت دارد. خوب یک ارزش قطعاً یک ارزش بسیار مهمی است بله. در یک دورهای از تاریخ که حالا در زمانش من بیشتر به آن میپردازم کسانی آمدند این ارزش قرض دادن را تبدیل کردن به یک مدل فرایندی سیستمی به نام صندوق قرضالحسنه. حالا شما اگر این صندوق نبود میخواستید به کسی قرض بدهید چند تا نگرانی داشتید یکی اینکه آیا واقعاً نیاز دارد؟ یکی اینکه الآن من به آن این قرض را بدهم با چه روشی از آن مثلاً بگیرم؟ یکباره بگیرم خورد خورد بگیرم هرروز باید به آن زنگ بزنم؟ سه اینکه چه تضمینی دارد اگر پس ندارد چکار کنم؟ اگر قرض انفرادی باشد این مشکلات را دارد تازه آن کسی هم که قرض میخواهد بگیرد باید برود معتمدی که میشناسند را پیدا کند حالا هست دوروبرش در زندگی یا نیست. امروزه یک مدلی به نام قرضالحسنه ابداع میشود در جامعه این مدل هم کسی که قرضگذار است یعنی سرمایهگذار در قرضالحسنه است خیالش راحت است هم آن کسی که مراجعه میکند یک اطمینان نسبی دارد که به هر حال اینجا جوابی میگیرد و پاسخی میگیرد هم آن کسی که عامل است پول را دارد میگیرد از یک نفر و میدهد به یک نفر دیگر مدل تضمین میکند اگر الآن دستی قرار بود مثلاً شما یک میلیارد تومان به من بدهید و من این را بدهم مثلاً به ۱۰۰ نفر ۱۰۰ تا ۱۰ میلیون تومان واقعاً من بدنم میلرزید میگفتم یکی از اینها ندهد باید از جیبم بدهم به این آقا. خوب سیستم قرضالحسنه این را حل کرده یعنی با یک مدلی که شکل و شمایل مدیریتی و ساختاری دارد مباحث حقوقی دارد فرهنگسازی شده است در جامعه رویه شده روال پیدا کرده و یک منطق دارد این تبدیل یک ارزش به یک فناوری فراگیر است به یک فناوری فرهنگی است و ما الآن به شدت نیاز داریم به این مدلها و این الگوها و این روشها به اینها میگوییم فناوری فرهنگی. حالا اینکه این فناوری را من اثبات کنم که دانشبنیان است این مسیری که گفتیم را میتوانید طی کنید. اگر این مسیر را احیاناً میگویید مناسب نیست باید بومیسازیاش کنیم شاخصها و سنجهها و ملاکهای داوریاش را تغییر بدهیم که به نظرم حتی اگر ما حتی اگر اینها را تغییر ندهیم اگر امروز کسی مبدع مدل قرضالحسنه بود به راحتی میتوانست دانشبنیانی را بگیرد یعنی واقعاً دانشبنیان بود چون مدل، مدل فراگیر است بشدت توسعه پیدا میکند تابآور است روی پای خودش میایستد و تضمین شده است و واقعاً هم نوآورانه و متکی بر یک روش علمی است یعنی شما یک ارزش را تبدیل میکنید به یک مدلی که میتواند فراگیر شود.
علوم انسانی و قرض الحسنه
اینها نکاتی است که ما میخواهیم به آن توجه کنیم و به نظر من ما در حوزه علوم انسانی حالا مثالهایی که من زدم یکی دو تا اول بیشتر حوزه علوم اسلامی بود مثال قرضالحسنه اسلامی انسانی است یعنی از جنس اقتصاد و مدیریت است یعنی درست است زیربنایش یک ارزش دینی است ولی نه صرفاً دینی که جوامع انسانی هم قرض دادن را به عنوان یک ارزش انسانی و اخلاقی میپسندند و ملائم تبع انسان هست جدای از اینکه حالا خداوند به آن در واقع امر کرده و به عنوان ارزش بزرگ از آن یاد کرده که این امر، امر در حقیقت ارشادی هست خوب وقتی شد یک ارزش انسانی تبدیل آن ارزش انسانی به یک مدل فراگیر تابآور پایدار این یک فناوری است یعنی یک کار دانشبنیانی در حوزه علوم انسانی است ما ان شاء الله وارد میشویم مثالهای متعددی از این دست را خواهیم زد و ۱۰، ۱۲ تا روش را ان شاالله به ترتیب وارد میشویم و توضیح میدهیم.
یک مقداری ناچار بودم بدون مقدمه وارد بحث بشوم چون که برخی از این مباحث را در جلسات قبلتر ارائه کرده بودیم نخواستم تکرار کنم آنها را چون ۵، ۶ جلسهای را طی کرده بودیم و تکرار آن یک کمی شاید امروز فرصت جلسه ما را میگرفت و در مجموع آنچه به آن پرداختیم اینکه در حوزه دانشبنیان علوم انسانی چه اینکه علوم ما از جنس علوم عقلی باشد چه از جنس علوم نقلی باشد چه از جنس علوم اجتماعی باشد یا چه ترکیب از اینها امکان اینکه وارد فضای دانشبنیانی بشویم وجود دارد همین مدل امروز معاونت علمی و وزارت علوم هم میتواند پایه قرار بگیرد البته ما بعداً وارد شاخصگذاری و سنجهگذاری و پارامتریک کردن هم میشویم ولی روی مثالهایی که در آینده خواهیم زد.
رسیدیم به اینجا که ما در فضای علوم انسانی و علوم اسلامی دو دسته کار اجتهادی داریم یک دسته پیدا کردن حقایق هستی و تکالیف دوم که برای ما در این میدان مهم است و دارای اهمیت است و میخواهیم بیشتر به آن توجه بکنیم روشهای استقرار آنهاست حالا برمیگردیم همان مثالهایی که من زدم مثال حجاب، حجاب ما در واقع استنباط ما امرالله به ما ثابت میکند استنباط میکنیم که حجاب واجب است حدش هم این است این را فقیه به ما میدهد این را چطور من در جامعه پیاده کنم که نتیجهاش این بشود که دختر خانمهایی که به سن تکلیف میرسند حجاب را رعایت کنند، آقا پسرهایی که به سن تکلیف میرسند التزام به حجاب و پوشش مناسب و اسلامی داشته باشند اینکه چه اتفاقی باید رقم بخورد که این ارزش الهی در جامعه مستقر بشود امتثال ما امرالله شکل بگیرد این میشود درواقع اجتهاد نوع دوم یا به تعبیری اجتهاد تدبیری و از جنس فناوری فرهنگی است، یعنی وقتی میگوییم فناوری فرهنگی منظورمان صرفاً ساخت تجهیزات فیزیکی نیست درست است ساخت تجهیزات فیزیکی مثل تراکتور فناوری است هواپیما فناوری است قطار فناوری است حوزه بیوتکنولوژی فناوری است اینها را قبول داریم اما در حوزه فناوریهای حوزه علوم انسانی که وارد میشویم از این جنس بحثها را ما به آن میگوییم فناوری حالا بعداً دستهبندی میکنیم فناوری فرهنگی فناوری اجتماعی فناوری فراگیر فناوری در واقع تجاری و امثال اینها. ان شاء الله در جلسات بعدی به آن خواهیم پرداخت.
تهیه و تنظیم / اکبر پوست چیان